روح الله خمینی منم
تاریخ انتشار: ۱۳ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۹۱۶۰۲
به گزارش خبرنگار جماران، هنوز ماجرای فیضیه خونین، نُقل مجالس خانگی و تجمع های مخفیانه بود که رژیم باز هم دست به رفتاری نابخردانه زد. او حاج آقا روح الله را که فردی خستگی ناپذیر و ظلم ستیز بود، در یک اقدام عجولانه با ترس بسیار از قم به تهران منتقل کرد آن هم نه در روز روشن که در سیاهی شب. از ارادت مردم به او خبر داشتند و همین تن لرزه شان را بیشتر و بیشتر می کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
من موقع دستگیری امام و قیام 15 خرداد (مراجعه کنید به قیام 15 خرداد 1342 و نهضت امام خمینی (س)) در قم نبودم اما شرح واقعه را در نجف از زبان حاج آقا مصطفی خمینی (ره) شنیدم. ایشان می گفت: آن شب بعد از سخنرانی امام[1] ما در منزل خوابیده بودیم که ناگهان متوجه شدیم سر و صدای زیادی می آید. به نظر می آمد که عده ای می خواهند به زور وارد خانه شوند یا از دیوار بالا بیایند که ما آمدیم و گفتیم شما کیستید و چه می خواهید؟ آنها گفتند: ما برای بردن آقای خمینی آمده ایم که مانع ورود آنها شدیم. در همان حال امام آمد و فرمود: با اینها کاری نداشته باشید و سر و صدا نکنید. روح الله خمینی منم و بعد امام رفت و لباس پوشید و آمد و اینها که می خواستند با جار و جنجال و زدن افراد ایجاد رعب و وحشت کنند با امر امام به سکوت، یکباره ساکت شدند و وحشت خود آنها را فرا گرفت و بعد با عجله امام را سوار ماشین کرده و پا به فرار گذاشتند و همان طوری که امام بعد از آزادی در مسجد اعظم فرمود اینها تا تهران ترس و واهمه داشتند و امام بدون یک ذره احساس ترس به آنها دلداری می داده است. همچنان که حاج آقا مصطفی تعریف می کرد مردم هنوز صبح نشده و حتی قبل از اذان از قضیه مطلع شده و از هر گوشه شهر قم به طرف منزل امام سرازیر می شوند.
دستگیری تعدادی از علما همزمان با امام
رژیم همزمان با دستگیری امام مبادرت به دستگیری دو تن دیگر از علما می کند. یکی آقای قمی در مشهد و دیگری آقای شیخ بهاءالدین محلاتی[2] در شیراز، آقای قمی از انقلابیون و مخالفان سرسخت حکومت بود و سخنرانی های بسیار تند و داغی علیه رژیم انجام می داد. ایشان اگرچه مرجعیت نداشت ولی به جهت شهرت و منزلتی که به عنوان فرزند حاج آقا حسین قمی[3] در نزد مردم داشت بیاناتش تأثیر زیادی در جامعه و در بین مردم مشهد می گذاشت. محبوبیت وی در میان مردم به خاطر مبارز بودنش چند برابر شده بود. من یک بار در آن زمان که به مشهد مشرف شده بودم از نزدیک شاهد بودم که مردم به طور گسترده در نماز جماعت ایشان که در مسجد گوهرشاد اقامه می کرد شرکت می کردند و بعد از نماز فشار جمعیت برای زیارت و دست بوسی ایشان بسیار زیاد بود.
آقای قمی اگرچه به طور مستقل با حکومت مبارزه می کرد ولی ضمن احترامی که برای امام قائل بود، از مبارزه ایشان هم حمایت می کرد که این حمایت تا آنجا که من اطلاع دارم تا پیروزی انقلاب ادامه داشت چنانکه بعد از هجرت امام به پاریس من به همراه جناب آقای واعظ طبسی به منزل آقای قمی رفتیم و با معرفی رئیس جمهور وقت فرانسه به ایشان، خواستیم که با ارسال تلگرافی با تشکر از دولت فرانسه برای پذیرش امام، ورود ایشان را به فرانسه تبریک بگوید که ایشان پذیرفت و در همان جلسه هم خیلی از امام تجلیل کرد ولی از مواضع ایشان بعد از پیروزی انقلاب اطلاع چندانی ندارم.
1. راجع به چگونگی دستگیری امام در کتاب کوثر چنین آمده است: «رژیم شاه که در مخمصۀ عجیبی گرفتار شده بود، پس از بررسی های فراوان، چارۀ کار را در دستگیری و بازداشت شخص امام (ره) دانست و این نقشه شوم را بدین صورت به مرحلۀ اجرا درآورد: عقربه ساعت، 3 بعد از نیمه شب پانزدهم خرداد 1342 را نشان می داد. کامیون های نظامی در بیرون شهر قم مستقر بودند. خیابان های قم در آن ساعات، از صدها کماندو و سرباز مسلح موج می زد. شاهدان عینی که آن ایام در قم بودند، می گفتند: از سر کوچه تا در منزل امام خمینی (س)، بیش از صد متر نبود؛ ولی در هر گوشه ای کماندویی مسلح سنگر گرفته بود. در فاصله ای کوتاه دهها کماندو و چترباز از راه های مختلف به خانه امام یورش بردند. وقایع اخیر و محبوبیت امام موجب شده بود تا در ایام پیش از محرم هر روز جمعیت زیادی از مردم قم و روحانیون در منزل آن حضرت اجتماع می کردند. خانواده حضرت امام به دلیل کمبود مکان به منزل شهید آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی که رو به روی بیت امام (واقع در محلۀ یخچال قاضی شهر قم) قرار داشت منتقل شدند و حضرت امام شب ها در آنجا استراحت می کردند. مأمورین اعزامی رژیم آن شب ابتدا به منزل امام هجوم بردند، امام را نیافتند، لذا به ضرب و جرح چند تن از افرادی که شبها در آن محل می ماندند و در خدمت امام بودند، پرداختند. مأمورین پس از اطلاع از محل سکونت امام به منزل مجاور یورش برده درب خانه را شکستند. امام خمینی که طبق معمول برای نماز شب از خواب برخاسته بودند و متوجه حمله مأمورین و ضجۀ افراد شده بودند، از داخل حیاط فریاد زدند: «روح الله خمینی منم، به کسی کاری نداشته باشید». حضرت امام لباس پوشیدند و از منزل خارج شدند و مجدداً به سر مأموران فریاد کشیدند: «روح الله خمینی منم، چرا این بیچاره ها را کتک می زنید.» آیت الله حاج آقا مصطفی از پشت بام با تمام نیرو فریاد کشید: «مردم! خمینی را بردند» و خود را با سرعت از بام به کوچه رسانید. در این حال امام خمینی در محاصرۀ مأمورین و در اتومبیل فولکس واگن در حال حرکت قرار داشتند. (برای انتقال سریع امام پس از دستگیری، اتومبیل بنز سواری اعزام شده بود؛ ولی به دلیل تنگی کوچۀ منتهی به منزل امام ناگزیر از فولکس واگنی برای انتقال از منزل تا خیابان استفاده کردند) فرزند امام فریادزنان به دنبال ماشین می دود و از مأموران می خواهد که ایشان را نیز با امام ببرند. خودرو متوقف می شود، امام با تندی از فرزندشان می خواهند که بازگردند. اتومبیل حامل منادی آزادی به خیابان و مقابل بیمارستان فاطمی می رسد و در آنجا حضرت امام را به اتومبیل دیگری منتقل می نمایند.» همان؛ ج 1، ص 86 ـ 87.
2. آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی از علمای معروف ایران و استان فارس بود. وی در سال 1314 قمری در نجف اشرف به دنیا آمد. در هفت سالگی به همراه پدرش به شیراز رفت و پس از فراگرفتن دروس مقدماتی و ادبیات، فقه و اصول را نزد پدرش خواند. پس از مدتی به نجف اشرف مهاجرت کرد و به مدت ده سال از محضر آیات عظام آقا ضیاء عراقی، آقا شیخ محمدکاظم شیرازی و میرزا حسین نائینی استفاده کرد و به درجه اجتهاد رسید. در سال 1349 قمری به شیراز بازگشت و به اقامه جماعت و تدریس پرداخت. آیت الله محلاتی در جریان نهضت ملی، انجمن های ایالتی و ولایتی و نیز انقلاب اسلامی فعالانه شرکت داشت. وی در سوم مرداد 1360 شمسی در سن 84 سالگی در شیراز درگذشت و در کنار مرقد حضرت علی بن حمزه (ع) به خاک سپرده شد.
3. مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، از مراجع بزرگ شیعه، در 28 رجب 1282 ق. (1244. ش) در قم به دنیا آمد. پس از طی مراحل مقدماتی، برای گذراندن دروس سطح به تهران مهاجرت می کند. در بازگشت از سفر بیت الله الحرام راهی سامرا می شود و پس از توقف دو ساله و حضور در درس آیت الله میرزا محمد حسن شیرازی، در سال 1306 ق. به تهران باز می گردد. در تهران دروس فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله شیخ فضل الله نوری و مرحوم میرزا محمد حسن آشتیانی فرا می گیرد و بعد از پنج سال راهی عتبات عالیات می شود. در مدت حضور در نجف اشرف از محضر اساتیدی چون میرزا حبیب الله رشتی، آخوند خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی استفاده های فراوانی می برد و در سال 1342 ق. راهی سامرا می شود. پس از اقامت ده ساله در سامرا، با توجه به درخواست اهالی مشهد، بنا به دستور آیت الله میرزا محمدتقی شیرازی در سال 1331 ق. وارد مشهد مقدس شد. حاج آقا حسین قمی نسبت به حوادث و رویدادهای جامعه بی تفاوت نبود و در برابر سیاست های ضد مذهبی رضاخان واکنش جدی نشان می داد. در سال 1354 ق. (1314. ش) علیه سیاست های رضاخان قیام کرد و به تهران آمد. به دلیل استقبال مردم از ایشان، به دستور رضاخان، منزل وی محاصره و ارتباط مردم با ایشان قطع شد. وقتی این خبر به مشهد رسید، مردم در صحن حرم حضرت امام رضا (ع) اجتماع کردند و مأموران رژیم آنها را به گلوله بستند. دو روز بعد مردم مجدداً در مسجد گوهرشاد اجتماع می کنند که دخالت مأموران رژیم منجر به شهادت تعداد زیادی از آنها و حادثه معروف مسجد گوهرشاد می شود. حاج آقا حسین به عراق تبعید شد و در سال 1362 ق. برای زیارت حرم مطهر علی ابن موسی الرضا (ع) به ایران مراجعت می کند. در این سفر پیشنهادهای خود را به دولت برای اصلاح امور ارائه می دهد و پس از چند ماه توقف به کربلا باز می گردد. پس از درگذشت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در سال 1365 ق. ایشان راهی نجف شد و زعامت عامه شیعیان را برعهده گرفت. آیت الله حاج آقا حسین قمی در روز پنجشنبه 14 ربیع الاول 1366 ق. (1325 . ش) به دیار باقی شتافت. جنازه آن مرحوم پس از طواف در کاظمین و کربلا، در نجف و در مقبره شیخ الشریعه به خاک سپرده شد.
برشی از کتاب خاطرات آیت الله سید حسین موسوی تبریزی (دفتر اول)؛ ص 131-134
منبع: جماران
کلیدواژه: زلزله ترکیه و سوریه امام خمینی سید حسین موسوی تبریزی نهضت امام خمینی قیام 15 خرداد 42 زلزله ترکیه و سوریه آیت الله حاج آقا حاج آقا مصطفی امام خمینی منزل امام حضرت امام آقای قمی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۹۱۶۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیتالله موسوی خوئینی: آنهایی که به خاتمی میتازند، غافل هستند که خودشان ضرر میکنند؛ آنها باید بدانند که در امر حکمرانی، پیروزی سرانجام با اکثریّت است/ مدیران و حامیان وضع طاقتفرسای امروز، به جای سازوکارهای علمی و عقلانی، دین و مقدّسات را هزینه میکنند
به گزارش جماران؛ متن یادداشت آیت الله سید محمد موسوى خوئینى در خصوص انتخابات 11 اسفند 1402 در پی می آید:
انتخاباتِ یازدهم اسفند برگزار شد و آمارها و تحلیلها میزان مشارکت را 30 تا 41 درصدِ واجدین شرایط رأی تخمین زدند. این میزان مشارکت بسیار کمتر از حدی است که برگزارکنندگان انتخابات انتظار داشتند؛ آنان به مشارکتی 60 درصدی و چهبسا بیشتر فکر میکردند.
پس از انتخابات، عدهای با ابراز خوشحالی از همین میزان مشارکت، آن را نشانۀ شکست دشمن و مُشتی محکم بر دهان بدخواهانی دانستند که مشارکتی کمتر از این را پیشبینی میکردند.
بسیاری هم پیش از انتخابات برای مشارکت حداکثری تلاش کردند و تمام امکانات و ابزار تبلیغاتی را برای رسیدن به این آرزو به کار بستند و البته خیلی زود متوجه ناکامی خود در این کارزار شدند. این عده که طرفداران شیوۀ حکمرانی کنونیاند، در ادامۀ آنچه جهاد میپندارند، به جستوجوی علل این ناکامی پرداختهاند، اما متأسفانه به راهی میروند که آنان را به کشف و درک علل واقعی نمیرساند، بلکه مشکلاتِ این شیوۀ حکمرانیِ ناکارآمد را دوچندان میسازد.
این گروه تبلیغات دشمنان خارجی را یکی از علل عدم مشارکتِ حداکثری معرفی میکنند و به اکثریت مردم این سرزمین که در انتخابات شرکت نکردند، تهمت همراهی با بدخواهانِ مُلک و ملّت و دین میزنند، و گویی توجه ندارند که با این کار به دهها میلیون شهروندی توهین میکنند که در میانشان دانشمندان، فرهیختگان، اساتید و دانشجویان حوزه و دانشگاه، متخصّصانِ دانش و فنّ، پزشکان، مهندسان، صاحبان حرفهها و مَشاغل، تجار و تولیدکنندگان و . . . نیز حضور دارند و همین علتیابیهای دستوری و اهانتآمیز است که سبب فاصلۀ بیش از پیشِ مردم با این شیوۀ حکمرانی میشود.
با اینگونه تحلیلها و این قبیل تبیین موضوعات و مسائل کشور و از آن جمله انتخابات، آیا اکثریت مردم حق ندارند بگویند کسانی که بر سرنوشت ما و کشور ما و هویّت ملّی و دینیِ ما حکم میرانند، بهجای قبول ناکارآمدیِ خود در حکمرانی، ما را فریبخورده میخوانند و پروای اهانت هم ندارند؟!
عدهای از شدت و گستردگی تبلیغات دشمنان علیه انتخابات سخن میگویند ولی با توجه به انبوه تبلیغاتی که برگزارکنندگان انتخابات و طرفدارانشان، بهویژه از طریق صداوسیما، برای توجیه و اقناع مردم به کار بستند -آنقدر زیاد که شاید گوی سبقت را از تمام انتخاباتهای پس از انقلاب اسلامی ربوده باشد- شایسته است که عدم مشارکت را به حساب هوشمندیِ مردم ایران بگذارند، نه به حساب تبلیغات دشمنان. یادآوری این نکته شاید مقبول افتد که تأمّل برای فهم درست امور، بهتر از توهین به دیگران است.
آیا میشود از مشارکت ادعایی 40 درصدی (با احتساب آرای باطله) ابراز خشنودی کرد و همین میزان مشارکت را برای همان دشمنان خارجی مایۀ شرمساری شمرد؟ بسیاری از منتقدان معتقدند که گردانندگان امور به این نتیجه رسیدهاند که مشارکت هرچه کمتر باشد، مطلوبتر است؛ آیا رضایت از نتایج انتخابات اخیر به معنای تقویت و تأیید همین برداشت نیست؟ البته تصور اینکه، در دنیای هوش مصنوعی، ادارهکنندگان کشور چنین رویکردی داشته باشند سخت و تلخ است و بر نگرانیها نسبت به آینده میافزاید!
برگزارکنندگان این انتخابات و انتخابات قبل و آنها که در این دو دوره سربرآوردند گویا برای خودشان سهمی در پیدایش وضع اسفناک کنونی قائل نیستند؛ شاید هم این وضع را آنچنان اسفناک نمیدانند. احتمال دارد عامل تنگناهای طاقتفرسای کنونی را خیل عظیم مردمی بدانند که در انتخابات شرکت نکردند. از نظر کسانیکه همواره سخن از انقلاب و ضدّانقلاب میگویند، گویا مردمی که پای صندوق آمدند و رأی دادند (ولو رأی باطله)، طرفدار انقلاب و بلکه انقلابیاند و از این منظر لابد آن 60 درصد که پای صندوق نیامدند، ضدانقلاباند. صاحبان این نگاه فراموش کردهاند که انقلاب، با حضور اکثریت قاطع مردم ایران به پیروزی رسید و اقلیتی که همراه نشدند، راه افول و زوال پیمودند.
راستی چه کسانی بیشترین خسارتها را به ارزشهای متعالیِ ملی و دینی وارد میکنند؟ مدیران و حامیان وضع طاقتفرسای امروز، برای پیشبرد امور در ادارۀ کشور، به جای کاربستِ سازوکارهای علمی و عقلانی، دین و مقدّسات و معنویات را هزینه میکنند و در همین انتخابات، کسانی را که پای صندوق رأی حاضر نشدند، به انحراف از راه خدا و علمای اسلام و امام خمینی (رض) متهم کردند. آیا آنها توجه ندارند که با این قبیل سخنان چه خسارتی به ارزشهای معنوی یک ملت وارد میکنند؟ از اعتبار عالیترین مقام این نظام، مراجع تقلید و حضرت امام (قُدِّس سِرُّه) هزینه کردند و دستاورد آن، مشارکتی است که هنوز حاضر نشدهاند آمار آن را به تفصیل و تفکیک آرای معتبر از غیرمعتبر منتشر کنند و نمیدانند با بی اعتنایی به توصیههای حضرت امام در امر حکمرانی و ادارۀ امور مردم و در انتخاباتها چه خسارتی به این ارزشها وارد کردهاند. از قدیم گفتهاند انصاف چیز خوبی است، حتی اندکی از آن؛ اکنون بفرمایند چه کسانی بیشترین خسارتها را به ارزشهای متعالی ملی و دینی وارد کردهاند، کسانیکه با عملکردشان بیش از 60درصد مردم را از دست دادهاند و برای به دستآوردن کمتر از 40درصد تمام مقدسات و ارزشهای ملی و معنوی را هزینه میکنند یا دیگران؟
البته خوب و مفید است این را هم بدانند که آن اکثریت و کسانی که با آنان همراهی کردند در حقیقت به اینگونه رفتار با مقدسات و ارزشها و استفادۀ ابزاری از آنها بیاعتنایی کردند و نه به توصیههای حضرت امام. آنان به این نوع رفتار با مقدساتشان بیاعتنایی کردند؛ امام و دیگر ارزشهای معنوی این ملّت برای آن نیست که عدهای با ندانمکاریها و با زیر پاگذاشتن تمام دستاوردهای علمی و انسانی، اکثریت مردم را از خود دور کنند و سپس برای جبران ناکامیها، مقدسات و ارزشهای معنوی را که سرمایههای تاریخی یک ملّت است هزینه کنند.
کسانی که میوۀ درخت رنجور انتخابات را چیدهاند و از کشتۀ خویش ناخرسندند و نمیخواهند بدانند که چه کردهاند و چه میکنند که کار انتخابات به اینجا کشیده شده است و مهمتر از آن چرا کار مُلک و ملت و دین به اینجا رسیده است، گریبان کسانی را گرفتهاند که با اکثریت همراهی و همدلی کردهاند، گویی میخواهند دست به هر کاری بزنند تا فاصلۀ خود را با اکثریّت، که در امر حکمرانی، آرای آنان مُتّبع است، بیشتر کنند.
یکی از این کارها رفتاری است که نسبت به شخصیتی مانند جناب آقای خاتمی در پیش گرفتند، شخصیتی که در انتخابات سال 1376 ابر و باد و مه و خورشید و فلک را به کار گرفتند تا مردم به او رأی ندهند، ولی اکثریت قاطع رأیدهندگان او را انتخاب کردند. در دوران ریاست جمهوری او به جای آنکه حرمت انتخاب مردم را نگه دارند، هر از چندی مانعی بر سر راهش ایجاد کردند، و البته با همۀ آن کارشکنیها، طبق آمار، موفقیتهای او از آن پس تکرار نشده است. اما همان کسانیکه نعمتها و فرصتهای الهی را قدر ندانستند، آنقدر بر شیوههای مدیریت و حکمرانی خود، که صرفاً بر اساس آرزوهایشان و بدون توجه به ظرفیتها و بدون درک عنصر زمان و مکان بود، پافشاری کردند که امروز باید با اقلیتی در حد 30درصد یا کمی بیشتر از آن، تظاهر به خرسندی کنند. آنها باز هم بر شخصیتی که اگر امروز محبوبترین نباشد دستکم یکی از محبوبترینها است میتازند و نکتهای که از آن غافلاند این است که از این رفتار دور از انصاف و آدابِ انسانی با خاتمی، چه کسی زیان میکند. سالها است که محدودیتهای خبری و غیرخبری بر جناب آقای خاتمی اعمال میشود و بدگویانش از هیچ زشتگوییای فروگذار نمیکنند و تنها عِرض خود میبرند و راست این است که آنکه زیان میبیند نه خاتمی که کسانیاند که بر شیوۀ نادرست مدیریتشان بر کشور اصرار میورزند و خودشان و مردم را گرفتار مشکلات روزافزون کردهاند و بدین ترتیب از همان سیواندیدرصد هوادار خود نیز میکاهند. ای کاش بدانند که در امر حکمرانی، پیروزی سرانجام با اکثریّت است.
از خدای متعال مسئلت داریم که همه، بهویژه هممیهنان گرامی، ماه مبارک رمضان را با رضایت او به پایان برسانند. همه در این ماه از خدا بخواهیم که مُلک و ملّت و دین را از خطرها محفوظ بدارد.
سیدمحمد موسوی خوئینی
27 اسفند 1402